چگونه مشکلاتم را درست ارزیابی کنم ؟

لازاروس و فولکمن در سال 1984 دو نوع ارزیابی  از مساله را مشخص کردند، ارزیابی اولیه و ارزیابی ثانویه. هنگامی که ما با  مشکل یا مساله ای مواجه می‌شویم که برای ما فشار روانی ایجاد می‌کند، اولین کار مشخص نمودن این است که آیا واقعا در وضعیت تهدید کننده ای قرار گرفتیم یا نه ؟ بنابر این از خودمان می پرسیم آیا این مساله ارزش ناراحت شدن دارد یا خیر ؟ این همان ارزیابی اولیه است . ارزیابی اولیه با سلامت روان و جان ما در ارتباط است.

بگذارید با یک مثال این مطلب را بیشتر توضیح دهم. فرض کنیم مدیر مدرسه با صدای تند و خشن به سه نفر از دانش آموزان می گوید که می‌خواهد فردا صبح زود آن ها را در دفترش ببیند. یکی از آن ها به اسم علی ممکن است چنین فکر کند:« این وحشتناک است، صدای تند و خشن آقای مدیر نشانه آن است که خطایی از من سر زده و به دردسر افتادم… در حال حاضر کاری از من ساخته نیست، احتمالا تمام شب را نمیخوابم و فردا سر کلاس و امتحان خسته و مضطرب خواهم بود.

دانش آموز دیگر به نام مهدی ممکن است این گونه وضعیت را ارزیابی کند:« وقتی مدیر تند و خشن حرف می‌زند  همیشه به معنای آن نیست که مشکلی وجود دارد ، احتمالا تا فردا نخواهم فهمید که آیا مشکلی وجود دارد یا نه، بهترین کار این است که به درسهایم مسلط باشم و فردا جلوی آقای مدیر در نقش یک دانش آموز خوب و حرفه ای ظاهر شوم».

دانش آموز سوم امیر ممکن است چنین فکر کند :«اگر مدیر تند صحبت می کند ، این مشکل اوست و مشکل مدیر ربطی به من ندارد، بنابراین باید چنین وانمود کنم که چیزی اتفاق نیفتاده و فردا مثل همیشه عمل می‌کنم».

به اثرهای متفاوت ارزیابی اولیه در ذهن افراد  توجه کنید، علی صدای تند و خشن مدیر را یک تهدید واقعی ، مهدی یک تهدید احتمالی و امیر آن را بدون تهدید و عاری از خطر ارزیابی کرد. در این شرایط ما نمی‌توانیم بگوییم که کدام یک از این ارزیابی ها درست است، اما احتمالا شما نیز موافق هستید که ارزیابی مهدی بسیار معقول و منطقی است. علی یک فاجعه ساز است و با وخیم جلوه دادن موقعیت ، خود را از مقابله مناسب با موقعیت استرس زا و تلاش برای حل مساله محروم می‌کند. امیر هم واقعیت را انکار می‌کند. او در حال حاضر هیچ تنش و ناراحتی را احساس نمی‌کند، اما ممکن است در آینده بهای سنگینی برای این کارش بپردازد. اما مهدی موضوع را جدی میگیرد و سعی میکند ناراحتی خود را از طریق برنامه ریزی منطقی و مفید کنترل کند.

بعد از ارزیابی اولیه اگر تشخیص دادیم که واقعا در موقعیت خطرناکی قرار داریم مجددا از خودمان می‌پرسیم ، آیا می‌توانیم برای نجات خود از این وضعیت کاری کنیم ؟ و این ارزیابی ثانویه است .اگر ارزیابی ما از یک رویداد بیانگر این باشد که در وضعیت خطرناکی قرار گرفته‌ایم، لازم است از خود بپرسیم چه کاری می‌توانیم در این مورد بکنیم؟ در مثال بالا هر کدام از دانش آموزان واکنش متفاوتی به موقعیت نشان دادند. ارزیابی ثانویه علی این است که با تهدیدی خارج از کنترل خود مواجه شده است. مهدی به این نتیجه می‌رسد که تهدید بالقوه ای وجود دارد و یک طرح مقابله ای آماده می‌کند و امیر چون هیچ خطری را تصور نمی‌کند نیازی به ارزیابی ثانویه احساس نمی‌کند.

همان‌طور که اشاره شد، ارزیابی اولیه و ثانویه شما، بر نحوه واکنشتان به یک مشکل یا تهدید اثر می‌گذارد. پس بهتر است ارزیابی اولیه‌ای که از مسائل به عمل می‌آورید ، واقع بینانه باشد ، یعنی مسائل را طوری ارزیابی کنید که نه دچار ترس و وحشت شوید نه واقعیت را نادیده بگیرید. اگر در ارزیابی اولیه ، دلیلی برای نگرانی یافتید، لازم است یک ارزیابی ثانویه به عمل آورید . نمونه‌ای از ارزیابی ثانویه این است:

این یک مشکل واقعی است ، همه چیز دشوار به نظر می‌رسد ، باید طبق برنامه و نقشه عمل کنم و از میان راهبرد‌های مقابله‌ای که در اختیار دارم طرح‌های مختلفی را آماده کنم تا با استفاده از آن ها بتوانم با موقعیت رو به رو شوم.

اگر ارزیابی اولیه و ثانویه صحیحی داشته باشید هم از ترس و اضطراب های بیهوده به دور خواهید ماند و هم می‌توانید مساله را با برنامه‌ریزی حل کنید. البته دربعضی موارد ، موقعیت و مساله  کاملا خارج ازکنترل ماست . در این مواقع بهترین راه برای اعمال کنترل این است که اجازه دهیم کار‌ها روال عادی خود را طی کنند. گاهی اوقات انعطاف پذیر بودن بهتر است.

نویسنده امیرحسین ملکیان