اینکه در ذهن چه می گذرد و آنچه به آن باور داریم در زندگی ما چه تاثیری دارد سال هاست مورد بحث است. روزانه افکار مختلفی در سر می پرورانیم، به بعضی از این افکار آنقدرعمیق باور داریم که عملکرد ما را هم از آنها تاثیر می گیرید. بنابراین اگر افکار خود را بشناسیم، اولین قدم برای تغییر عملکرد خود را برداشته ایم. آلبرت الیس روانشناسی که تمام عمر خود را در این حوزه به تحقیق پرداخته است به نتایج جالبی دست یافته که در این مقاله ی کوتاه با آنها آشنا می شوید.
الیس معتقد است \”باور\” فقط طرز تفکر، دیدگاه، نظر، نگرش، یا عقیدهی ما نیست، بلکه باور همزمان \”فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن\” است، این فرایندها همزمان روی میدهند و تأثیر چشمگیری بر یکدیگر میگذارند. باورهای کلی ما درباره خود مثل شایستگی و عدم شایستگی، ارزشمند و یا بیارزش بودن، تأثیر زیادی بر باورهای دیگر ما و نحوهی رفتارمان با دیگران دارد.
در حقیقت این باورهای انسان است که نوع، وضعیت و شدت عاطفه و رفتار او را تعیین میکند. باورها به نظر الیس به دو دستهی کلی کارآمد و ناکارآمد تقسیم میشوند.
باورهای کارآمد
عنصر اصلی باورهای کارآمد انعطاف پذیری است که به پیامدهای عاطفی مثبت و رفتار سازنده و منطقی در فرد منجر خواهند شد . این باورها، خود را به صورت: شادمانی، مسئولیت پذیری و تلاش مستمر نشان می دهند و به حفظ سلامت روان شخص کمک می کنند.
ویژگی های افرادی که باورهای کارآمد دارند:
افکار خود را بر پایهی واقعیتهای عینی و نه عقاید و باورهای ذهنی می گذارند.
به خود کمک میکنند تا هدفهای شخصی خود را سریعتر روشن سازند.
میکوشند تا حداقل تضاد شخصی و پریشانی را برای خود به وجود آورند.
از درگیر شدن در تعارضهای شخصی با افراد مهم در زندگی خود اجتناب میکنند.
باورهای ناکارآمد
ویژگی اصلی باورهای ناکارآمد توقعات افراطیست که با کلمات «باید» و «حتماً» بیان میشوند و جای هیچ انعطافی ندارند. باورهای ناکارآمد در روند زندگی و شادمانی فرد اخلال وارد می کنند و موجب بروز اختلالات عاطفی و رفتاری می گردند. این گونه باورها در برخورد با حوادث بیرونی پیامدهای هیجانی همچون ترس، اضطراب، خشم، گناه، غم و اندوه، خصومت و افسردگی ایجاد میکنند.
باورهای ناکارآمد از دیدگاه آلبرت الیس
اگر وقایع دقیقا آنطور نباشد که ما میخواهیم، گرفتاری و بیچارگی بهبار میآید.
ناخشنودی فقط بهوسیلهی عوامل بیرونی بهوجود آمده و ما، توانایی کنترل آن را نداریم.
اجتناب از مشکلات زندگی و مسئولیتها، آسانتر از مواجهشدن با آنهاست.
وقایع گذشته، تعیینکنندهی مطلق رفتار کنونی هستند.
برای هر مشکلی، همیشه فقط یک راهحل درست و کامل وجود دارد و اگر انسان به آن دست نیابد، بسیار وحشتناک خواهد بود.
احتمال وقوع حادثه بدی وجود دارد و باید در مورد آن به شدت دلواپس و نگران بود.
با پناه بردن به حالت سستی و رکود، بیحرکتی یا متعهد نبودن، میتوان خوش گذراند.
مثال هایی از باورهای کارآمد در مقابل باورهای ناکارآمد
باور ناکارآمد:
وقایع باید طبق آنچه می خواهم باشد و در غیر این صورت زندگی غیرقابل تحمل خواهد بود.
باور کارآمد:
هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید هر چیز باید آنگونه که میخواهم اتفاق بیفتد. ممکن است ناامید کننده باشد، اما می توانم این را درک کنم.
باور ناکارآمد:
ناراحتی من به واسطه اتفاقات خارج از کنترل من به وجود آمده اند و در نتیجه کار زیادی نمی توانم برایش انجام دهم.
باور کارآمد:
عوامل خارجی بسیاری در کنترل من نیستند، اما افکار من هستند (نه عوامل خارجی) که باعث احساسات من می شوند و می توانم بیاموزم که افکارم را کنترل کنم.
باور ناکارآمد:
من باید در مورد چیزهای ناخوشایند نگران باشم، وگرنه آن ها ممکن است اتفاق بیفتند.
باور کارآمد:
نگرانی در مورد وقایعی که می توانند ناخوشایند باشند، از رخداد آن ها جلوگیری نخواهد کرد؛ این کار فقط من را در حال حاضر، نگران و افسرده می سازد.
باور ناکارآمد:
با اجتناب از مشکلات و مسئولیت ها در زندگی شاد خواهم بود.
باور کارآمد:
اجتناب از روبرو شدن با مشکلات به صورت کوتاه مدت آسان است و کنار گذاشتن مسئولیت ها نگرانی من را در بلندت مدت زیاد خواهد کرد.
باور های ما در واقع مسیر پیشرفتمان را در زندگی مشخص می کنند. با تغییر باورهای ناکارآمد می توانیم ذهن خود را در جهت دستیابی به اهداف مان هدایت کنیم. وقتی تفکر و رفتار انسان عاقلانه باشد، موجودی کارآمد و سرزنده خواهد بود. هر انسانی با اندیشه و افکار خود، زندگی اش را می سازد و جهت می دهد.